*کاپو (با تلفظ /kâpo'/) کلمه اى ایتالیایى است که به پدرخوانده هاى مافیا اطلاق می شود
        وب نوشت هاى من درباره قدرت، سکس، خانم ها، موفقیت و هر چیز دیگه!
تمامی عواقب مطالعه و استفاده از این وب نوشت ها بر عهده خواننده می باشد
استعاره و علوم نظامی Monday, July 05, 2010

حس کردم که بد نیست توضیح بدم که چه مرضی هست که من از علوم نظامی می نویسم! چون به احتمال خیلی زیاد کسی از خواننده های این بلاگ آدم نظامی نیست و بقیه هم علاقه ای به این علوم ندارن!

همه آدم ها توی زندگی می خوان پیشرفت کنن. توی اغلب موارد و به ویژه تو موارد بازرگانی این پیشرفت باعث تقابل می شه؛ مثلا مبارزه برای کسب سهم بیشتر از یه بازار بین دوتا شرکت. از نظر من علوم نظامی چکیده تفکر بشر برای کسب برتری هستن و برای همین توی همچین موقعیت هایی می تونن خیلی به ما کمک کنن. فقط کافیه به اون ها بصورت استعاره ای نگاه کنیم. فرضا توی مثال اون دوتا شرکت، به جای نیروهای زمینی، هوایی، دریایی و ... می شه اداره ها بازاریابی، فروش، تحقیق و توسعه و ... رو گذاشت. به جای هدف اشغال فلان کشور می شه، اشغال فلان بازار رو گذاشت. لازم نیست حتما جنگ با شمشیر و توپ و تفنگ باشه، می تونه با تبلیغات و فروش باشه. یه «نقطه کلیدی»[1] لازم نیست کوه احد باشه، می تونه یه مکان مناسب برای ساخت یه کارخونه یا درست کردن یه فروشگاه باشه و قس علی هذا!

علوم نظامی بازه وسیعی داره و خیلی چیزهاش بدرد موارد غیرنظامی نمی خوره (مثلا روش های عملیات آبی-خاکی یا نحوه استفاده از عوارض رمین!). من اینجا دارم سعی می کنم که گاه گداری یه چیز بدرد بخورش که دید بازتری به آدم می ده رو بگذارم.


[پی نوشت]

[1] راجع به «نقطه کلیدی» به مطلب مبانی هنر عملیاتی رجوع کنید.
موضوع بندی: فلسفه، قدرت
2:06 AM نظر بدین (تاحالا 2 نظر)
لینک ثابت | ارسال      دریافت نظرات از طریق feed
مبانی هنر عملیاتی

قبل از هر چیز اینکه؛ مطلب ایندفعه یه مقدار دور و دراز شدش، اما دلم نمی خواست که نصفش کنم و تو دوتا قسمت بگذارمش؛ اگه خسته کننده بود خودتون تو دو وعده بخونینش. اما بعد! خیلی وقت بود که هیچ مطلبی در ادامه مطالب مربوط به قدرت ننوشته بودم. تو نوشته قبلی با این موضوع[1] گفته بودم که مطلب بعدی رو راجع به اصول نبرد می نویسم پس این شما و این هم مبانی هنر عملیاتی (Operational Art)!

به روش های طراحی، برنامه ریزی، سازماندهی، یکپارچه سازی و هدایت نیروهای مختلف نظامی تو یه عملیات یا یه سلسله عملیات کلان جهت دستیابی به هدف های استراتژیک، هنر عملیاتی می گن. هر جنگی بدون بکارگیری هنر عملیاتی تبدیل به یه سری عملیات نظامی گسسته می شه که تنها چیزی که راجع بهشون می شه گفت اینه که آیا موفق بودن یا نه؟ هنر عملیاتی تاکید به دید کلی داره و فقط به استفاده از نیروهای نظامی نمی پردازه، بلکه زمان، مکان و هدف این استفاده رو هم تنظیم می کنه. این هنر به فرماندهان امکان استفاده بهینه و موثر از منابع نظامی رو می ده. همچنین یکی از مباحث مهم اش، هماهنگ سازی نیروهای مختلف (به عنوان مثال هوایی، دریایی و زمینی) برای انجام یه عملیات یکپارچه هست.

مهمترین و اصولی ترین الزامی که هنر عملیاتی برای شما بعنوان یه فرمانده داره اینه که قبل از هرجور استفاده از منابع نظامی، اول باید جواب سوال های زیر رو پیدا کنین:

1- چه شرایط نظامی (و اجتماعی، سیاسی و ...) باید در منطقه عملیاتی ایجاد بشه تا بتونیم بگیم که به هدف استراتژیکمون رسیدیم و عملیات موفقیت آمیز بوده؟ (نقاط موفقیت و خاتمه)

2- چه سلسله اقداماتی ما رو به اون نقاط موفقیت و خاتمه می رسونه؟ (روش ها)

3- به چه منابع نظامی ای جهت اجرای اون روش ها نیاز داریم؟ (ابزارها)

4- هزینه و ریسک احتمالی استفاده از این ابزارها، منطبق با اون روش ها چیا هستن؟ (هزینه و ریسک)

هنر عملیاتی متشکل از 15 مولفه پایه ای هست که از این قرارن:

1- اشتراک مساعی:
به یکپارچه کردن و هماهنگ سازی نیروهای مختلف جوری که مثل یه نیروی واحد عمل کنن، اشتراک مساعی می گن. اشتراک مساعی باعث می شه که تاثیر گذاری این نیروی واحد از برآیند جزء جزء نیروها بیشتر بشه. هرکدوم از نیروها دارای نقاط قوت و ضعف خاص خودشون هستن؛ این یکپارچه سازی باید باعث حداقل شدن نقاط ضعف نیروی حاصل و حداکثر شدن قابلیت عملیاتی اون بشه.

2- همزمانی:
به قابلیت تخریب اهداف مورد نظر برای یک چرخه عملیاتی، بطور همزمان و در زمانی کوتاه تر از چرخه تصمیم گیری حریف، همزمانی می گن. اهداف مورد نظر برای هر چرخه عملیاتی باید جوری انتخاب بشن که تخریبشون باعث گیجی و تحلیل قوای حریف بشه و به ما در چرخه های بعدی برتری بده. نکته کلیدی در استفاده از همزمانی اینه که روی نیروهای حریف فشاری بیش از قابلیت تحمل و عکس العملشون در زمان چرخه عملیاتی بگذاریم تا حریف رو از نظر قوا علیل و از نظر ذهنی و انگیزشی فرسوده کنیم.

3- عمق:
به گستره تحت پوشش یک چرخه عملیاتی، عمق می گن. عمق، فقط شامل میزان تاثیر گزاری روی حریف در ابعاد جغرافیایی نیست بلکه میزان تاثیر گزاری در زمان چرخه تصمیم گیری اون رو هم در بر می گیره. نکته مهم در استفاده از عمق اینه که نه تنها سعی کنیم تاثیری که روی حریف می گزاریم در گستره جغرافیایی بزرگتری باشه، بلکه میزان بیشتری از توان و امکانات بالقوه اون رو هم از بین ببریم. هرچی ما امکانات بالقوه بیشتری رو از بین ببریم چرخه تصمیم گیری حریف رو طولانی تر می کنیم و این به ما دست بالاتر و احاطه بیشتر رو در ادامه عملیات می ده.

4- آماده باش:
به آمادگی برای عکس العمل نشون دادن به اتفاقات غیر منتظره و همینطور استفاده از فرصت های پیشبینی نشده،آماده باش می گن (دقت کنین که آماده باش هم مفهوم تدافعی و هم تهاجمی داره). لازمه آماده باش، داشتن روش های کارآمد مانیتور کردن و جمع آوری اطلاعات (اصطلاح شیک برای جاسوسی!) از حریف هست.

5- توازن:
به برقراری تعادل بین ترمیم و حفظ سطح کیفی نیروها و میزان عملیات واگذار شده به اون ها و همینطور تعادل بین ترکیب نیروها و نوع عملیات واگذارشده، توازن می گن.

6- تسلط:
به بدست آوردن برتری در توان نبرد، حفظ اون و استفاده از اون در ابعاد مختلف، تسلط می گن. با استفاده از این برتری، ابتکار عمل رو در دست می گیریم، خواست خودمون رو به حریف تحمیل می کنیم و باعث اختلال در چرخه تصمیم گیریش می شیم. این برتری در سه جنبه مختلف باید حاصل بشه، برتری در تعامل درونی نیروها، برتری تهاجمی و برتری تدافعی.

مولفه های نیروهای خودی از عالی ترین سطح فرماندهی تا نقطه تقابل با حریف مثل حلقه های زنجیر به هم وصل هستن و از سطوح بالاتر پشتیبانی می گیرن و به سطوح بعدی پشتیبانی می دن. برای بدست آوردن برتری در حمله و دفاع (که سطح آخر هست و در تعامل با نیروهای حریف) قبل از هرچیز باید به کامل ترین و برترین حالت تعامل بین مولفه های خودی برسیم.

برای بدست آوردن برتری تهاجمی و تدافعی، باید به برتری در ابعاد جغرافیایی و زمانی نسبت به حریف دست پیدا کنیم، محاصره اش کنیم و تعامل درونی مولفه هاش رو مختل کنیم و نقاط ثقلش رو ضعیف و نابود کنیم.

7- زمان بندی و ضرباهنگ:
نحوه آرایش زمانی عملیات و ضرباهنگ چرخه های عملیاتی باید جوری باشه که بتونیم حداکثر استفاده از قابلیت های نیروهامون رو ببریم و قابلیت عکس العمل حریف رو مختل کنیم.

برای زمانبندی صحیح توجه به سه نکته خیلی مهم هستن. یکم اینکه در خیلی از موارد زمان اقدام و زمان حصول نتیجه برای نیروهای مختلف متفاوتن (مثلا آتش توپخونه یک مسیر طولانی رو فرتی طی می کنه ولی نیروی زمینی باید چند ساعت جلوتر اعزام بشه). دو اینکه فاصله زمانی بین استفاده از یک نیرو و آمادگی اون برای استفاده مجدد برای انواع مختلف نیروها متفاوت هست (مثلا تیربار بلاقطع کار می کنه ولی نیروی هوایی باید برگرده، سوخت گیری و تجدید مهمات کنه و دوباره پرواز کنه). آخرسر هم باید مدنظر داشت که یکسری از ضربات باید همزمان وارد بشن و یکسری از ضربات باید بصورت ترتیبی باشن تا بشه از نتایج ضربات قبلی حداکثر استفاده رو کرد.

برای تنظیم ضرباهنگ عملیات باید دقت کنیم که زمان بیکاری نیروهای خودی رو به حداقل برسونیم (حداکثر بهره برداری) و قبل از اینکه حریف بتونه پاسخ یک ضربه رو بده، ضربه جدیدی رو بهش وارد کنه (دادن حداقل فرصت پاسخ).

8- برد و مسیر عملیاتی:
به بعد مکانی ای که در اون قابلیت استفاده از نیروهامون رو داریم، برد عملیاتی می گن. محل پایگاه ها، لجستیک نیروها و تکنولوژی های مورد استفاده مهمترین عوامل موثر روی برد عملیاتی هستن. مسیر های عملیاتی به خطوطی گفته می شه که نیروها از طریق اون ها در ارتباط با پایگاه و یا در تقابل با حریف هستن. وقتی مبارزه نزدیک تر به پایگاه خودی هست، می گیم که نبرد روی «خطوط داخلی» هست که به علت دارا بودن پشتیبانی پایگاه به ما این امکان رو می ده با نیروی ضعیفتر، به مقابله با حریف قویتر بپردازیم و جابجایی سریعتر در عرض داشته باشیم. وقتی مبارزه نزدیک تر به پایگاه حریف هست، می گیم نبرد روی «خطوط خارجی» هست و نیاز به نیروی قویتر و یا با قابلیت تحرک بیشتر رو داریم اما این امکان رو به ما می ده که حریف رو محاصره و نابود کنیم.

9- وظایف و نیروها:
دقت کنین که حریف فقط شامل نیروهاش نمی شه، بلکه شامل ستادها و واحدهایی هم هست که وظایف دیگه ای مثل فرماندهی، پشتیبانی، اموردفاعی و از این دست رو دارن. توی طراحی هر عملیات باید در نظر بگیریم به نیروهای حریف می خوایم ضربه بزنیم، انجام وظایفش رو دچار اختلال کنیم یا هر دو.

10- چیدمان عملیاتی:
جهت رسیدن به یک هدف استراتژیک معمولا به بیش از یک عملیات نیاز داریم (حالا یا نیروهای کافی برای رسیدن یکباره به هدف رو نداریم؛ یا اصلا ماهیت هدف ایجاب می کنه که پله به پله پیش بریم). اینکه برای رسیدن به هدف در کوتاه ترین زمان و با کمترین هزینه، به چه تعداد عملیات، در چه مناطقی و با چه اهدافی نیاز داریم، کدوماشون بطور همزمان و کدوماشون به ترتیب و به چه ترتیبی باید انجام بشن، چیدمان عملیاتی می گن. دقت کنین که چیدمان عملیاتی اولیه نباید وحی منزل باشه و باید آمادگی تغییر دادنش رو داشته باشیم، چون هم خروجی هر عملیات ممکنه مطابق پیش بینی ها نباشه، هم اینکه حریف یک موجود متغییر هست و ما باید آماده پاسخگویی، متناسب با تغییراتش باشیم.

11- نقاط ثقل:
به قابلیت ها، ویژگی ها و نقاطی که منشاء قدرت فیزیکی، اراده ذهنی یا آزادی عمل حریف هستن، نقاط ثقل می گن. از اونجایی که جوهره عملیات از کار انداختن یا نابود کردن حریف هست، شناسایی نقاط ثقل اون از اوهم واجبات هست! برای شناسایی این نقاط باید فرآیند تصمیم گیری، نحوه سازماندهی و روش های مبارزه حریف رو با دقت شناسایی و بررسی کنیم.

12- حمله مستقیم و غیر مستقیم:
از نظر تئوری، بهترین راه از بین بردن حریف حمله مستقیم به نقاط ثقلش هست. اما خیلی از مواقع - حالا یا بخاطر اینکه از اون ها خیلی خوب دفاع می شه، یا در دسترس نیستن و یا خیلی قوی هستن - نمی تونیم مستقیم به اون ها حمله کنیم. توی این مواقع باید با استفاده از حمله های غیر مستقیم اون ها رو تضعیف کنیم تا جایی که خود به خود از بین برن یا امکان حمله مستقیم فراهم بشه. بعنوان مثال، وقتی مرکز ثقل حریف نیروی زمینی بزرگ هست، از بین بردن خطوط ارتباطی، پدافند هوایی و آتیش توپخونه و از این قبیل چیزها باعث تضعیف تدریجی اون می شه، و به ما در نهایت امکان حمله مستقیم رو می ده.

13- نقاط کلیدی:
به مکان هایی که در اختیار داشتنشون روی نتیجه عملیات تاثیر می گذاره، نقاط کلیدی گفته می شه (یه مثال کلاسیک در این مورد کوه احد هست!). اگه تعداد نقاط کلیدی بیشتر از اونی باشه که بتونیم همشون رو در اختیار بگیریم، اولویت با اون هایی هست که امکان تاثیر گذاری بیشتر روی «نقاط ثقل» حریف رو به ما می ده.

14- نقاط اوج تدافعی و تهاجمی:
وقتی تو حمله به جایی برسیم که قوای تهاجمی ما از توان تدافعی حریف دیگه نتونه بیشتر بشه، می گیم به نقطه اوج تهاجمی رسیدیم. همینطور وقتی موقع دفاع به جایی برسیم که قوای تدافعی ما از توان تهاجمی حریف دیگه نتونه بیشتر بشه، می گیم به نقطه اوج تدافعی رسیدیم. دقت کنبن که این نقاط یه مفهوم ترکیبی از زمان و موقعیت هستن.

وقتی به نقطه اوج تهاجمی برسیم، خطر ضد حمله خوردن و وقتی به نقطه اوج تدافعی برسیم، خطر تاثیر گذاری حمله حریف به شدت بالا می ره و این احتمال شکست خوردن ما رو خیلی زیاد می کنه. عملیات تهاجمی باید جوری طراحی بشه که قبل از رسیدن به نقطه اوجمون، به هدف عملیاتیمون برسیم و عملیات تدافعی باید جوری طراحی بشه که حریف را به نقطه اوج تهاجمیش بکشونه.

15- خاتمه عملیات:
استراتژی ای که بر اساس اون مجبور به نبرد شدیم، خود به خود زمان خاتمه عملیات رو هم مشخص می کنه. دقت کنین که وقتی به اهداف عملیات رسیدین، شرایط رو به گونه ای تنظیم کنین که پیروزی شکننده نباشه و «تسلط» به حریف پایدار بمونه.


[پی نوشت]

[1] مبانی تاکتیک
موضوع بندی: استراتژی، قدرت
1:55 AM نظر بدین (تاحالا 7 نظر)
لینک ثابت | ارسال      دریافت نظرات از طریق feed
نوشته های جـدیـدتـر
نوشته های قدیمی تر
 
خرت و پرت
صفحه اول
دریافت از طریق feed
دریافت از طریق ایمیل
ارسال به Facebook
ارسال به Twitter
ارسال به FriendFeed
کار داری؟ نامه بنویس!
capoblog@gmail.com
در و همسایه
فعلا تعطیل، تا بلا دور شه!
یادشون بخیر
مرحومه مرجان خانم کویری
مرحوم پسر بدجنس
مرحوم حاج محسن توتفرنگی
آرشیو موضوعی نوشته ها
استراتژی (4)
خانم بازی (8)
فلسفه (2)
قدرت (7)
متفرقه (1)
آرشیو زمانی نوشته ها
February 2012
February 2011
July 2010
January 2010
March 2009
March 2008
October 2007
November 2006
October 2006
July 2005
May 2005